سفارش تبلیغ
صبا ویژن


kavir

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست

مردی با خود زمزمه کرد

خدایا با من حرف بزن

یک سار شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید

مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن

آذرخش در آسمان غرید اما مرد اعتنایی نکرد

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم

ستاره‌ای درخشید اما مرد ندید

مرد فریاد زد خدایا به من معجزه ای نشان بده ...

کودکی متولد شد اما باز هم مرد توجهی نکرد

مرد در نهایت یاس فریاد زد:

خدایا خودت را  به من نشان بده و بگذار تو را ببینم

از تو خواهش می‌کنم...

پروانه‌ای بر روی دست مرد نشست

 

مرد او را پراند و به راه خود ادامه داد

ما خدا را گم می‌کنیم ....

در حالی که او در کنار نفس‌های ما جریان دارد.......

خدا  اغلب در شادی‌های ما سهیم نیست......

تا به حال چند بار خوشی‌هایت را آرام و بی‌بهانه به او گفته‌ای؟

ته به حال به او گفته‌ای که چه‌قدر خوشبختی؟

که چه قدر همه چیز خوب است؟

که چه خوب که او هست؟

خدا همراه همیشگی سختی‌ها و خستگی‌های ماست

زمانی که خسته و درمانده به طرفش می روی

خیال می‌کنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم او ما را دیده و حس کرده

اما ........

گاهی بی‌پاسخ گذاشتن برخی خواسته‌های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست

 


نوشته شده در جمعه 91/6/31ساعت 2:12 عصر توسط aresh نظرات ( )


قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت