

پس نوشت برام دعاکنین فقط همین.....
من خدایی دارم، که در این نزدیکیست…
نه در آن بالاها!
مهربان، خوب، قشنگ…
چهرهاش نورانیست
گاهگاهی سخنی میگوید،
با دل کوچک من،
سادهتر از سخن ساده من
او مرا میفهمد!
او مرا میخواند،
او مرا میخواهد،
او همه درد مرا میداند…
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم مینگرم،
آن زمان رقصکنان میخندم…
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا میخواهد،
او مرا میخواند
بر چیزے
بر جایے
نه بر کسے
که مدتهاست از تکیه کردن بر آدمها پرهیز کرده اے
مے هراسے از اینکه در اوج آرامش یکے پشتت را خالے کند و روے هوا
معلق بمانے
لحظه هایے هست که نمے توانے حتے بر باد هم تکیه کنے
شاید تند بوزد و از جا به درت کند
شاید آرام بوزد
و شاید وزیدن را متوقف کند
آموخته اے که تکیه کردن را فراموش کنے
آموخته اے که محکم بایستے
راسخ
قاطع
آنقدر که اگر بادے ، گردبادے بوزد تو هیچ نفهمے
و تنها بایستے !
تنهاے تن ها
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم،
و قسم ها خوردیم، ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم،ما حقیقتها را،زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم،
روی هر حادثه ای ،حرفی از عشق زدیم،
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟؟
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |