سفارش تبلیغ
صبا ویژن


kavir

ماهی کوچک دچار آبی بیکران بود

آرزویش همه این بود که روزی به دریا برسد

و هزارو یک  گره  آن را باز کند وچه سخت است

وقتی که ماهی کوچک عاشق شود .عاشق دریای بزرگ.

ماهی همیشه وهمه جا دنبال دریا می گشت ،اما پیدایش نمی کرد.

هر روز وهر شب می رفت،اما به دریا نمی رسید.کجا بود این دریای

مرموز گمشده پنهان که هر چه بیشتر می گشت ،گم تر می شد وهر چه که

می رفت ،دورتر...ماهی مدام می گریست ،از دوری واز دلتنگی .و در اشک

و دلتنگی اش غوطه می خورد.همیشه با خود می گفت: «این جا سرزمین اشک هاست

اشک عاشقانی که پیش از من گریسته اند،چون هیچ وقت دریا را ندیدند،و فکر می کرد شاید

جایی دور از این قطره های  شور حزن انگیز دریا منتظر است».ماهی یک عمر گریست ودر اشک های

خود غرق شد ومرد،اما هیچ وقت نفهمید که دریا همان بود که عمری در آن غوطه می خورد.........................

قصه که به اینجا رسید، آدم گفت: «ماهی در آب بود ونمی دانست، شاید آدمی هم با خداست ونمی داند.وشاید

آن دوری که عمری از آن دم زدیم.تنها یک اشتباه باشد.»........

آن وقت لبخند زد .خوشبختی از راه رسید وبهشت همان دم برپا شد..............

 


نوشته شده در سه شنبه 91/6/21ساعت 11:14 صبح توسط aresh نظرات ( )

خسته شده ام حسابی!

از همه چیز خسته شده ام...

دلم می خواهد هر چه زودتر بکَنَم و بروم...

اینجا نه کسی منتظر من است، نه برای کسی فرقی می کنم!

اینجا برای من دیگر بوی هیچ یادی نمی دهد...

تنها شده ام انگار حسابی...

اینجا تنهایی از هر جای دیگری دلتنگ کننده تر است...

روزشماری می کنم برای رهایی...

بال هایم را بسته اند؛ در قفس بسته است...

کی در قفس باز می شود دوباره خدا می داند...


 


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 12:20 عصر توسط aresh نظرات ( )

تــ ـو :

عــ ـادِلـ ـانــه حــکـ ـم کـُ ـن !

مَـ ـن ، بـــی بَـهـ ــانـ ـه مـــ ـی رَوَم !!



( اما ناعادلانه حکم کردی و من هم بی بهانه تر از همیشه رفتم و وقتی رفتم تمام دنیا به سرم خراب شد و تمام بلاها برام نازل شد حتی عزیزترین کسی که داشتم بهم رحم نکرد چرا؟؟؟؟ چون بی کس و کار شده بودم و خودت خوب میدونی ... من منتظر بهشت و جهنمی دیگر نیستم ، من رفتم بی بهانه، تو باش و عدالتت ، کمی فکر کن ، فقط کمی،  اگه تونستی !!!!! چون فکر کردن برای تو توی داستان ما مشکله،  اما فقط کمی فکر کن !!!!! حالا که من رفتم چی به دست آوردی ؟؟؟؟؟؟ ارزشش رو داشت ؟؟؟؟؟؟؟ اگه داشت که مبارکت باشه و اگه نداشت دیگه برای نفر بعدی تکرار نکن )

 


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 12:17 عصر توسط aresh نظرات ( )

هم?شه
 با?د ?ک کس? باشد
 که معن? سه نقطهها? انتها? جملهها?ت را بفهمد...

 هم?شه
 با?د کس? باشد
 تا بغضها?ت را قبل از لرز?دن چانهات بفهمد...

 با?د کس? باشد
 که وقت? صدا?ت لرز?د بفهمد...
 که اگر سکوت کرد?، بفهمد...

 با?د کس? باشد
 که اگر بهانهگ?ر شد? بفهمد...

 ... با?د کس? باشد
 که اگر سردرد را بهانه آورد? برا? رفتن و نبودن بفهمد...
 بفهمد که درد دار?...
 بفهمد که زندگ? درد دارد...
 بفهمد که دلگ?ر?...
 بفهمد که دلت برا? چ?زها? کوچک تنگ شده...
 بفهمد که دلت برا? راه رفتن،برا? دو?دن،تنگ شده...

 آر? هم?شه با?د کس? باشد...

 ولی..
 ولی...
 افسوس

 


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 12:16 عصر توسط aresh نظرات ( )

دلم...!!! . لحظه ای رو میخواد...!!! .


که یکی بپرسه چطوری...؟؟؟! .


منم بگم خوبم...!!! .


بغلم کنه...!!! .

و بگه دروغ بسه...!!! . چی شده...؟؟؟! ....



نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 12:22 صبح توسط aresh نظرات ( )

<      1   2   3   4      >

قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت