kavir
شما اکنون نمی دانید، در این سنگر که گردیده نفس اندر گلو خاموش، نمی خواهم کسی از مردن من با خبر باشد،و لیکن نامه ای کوته که چندی پیش بنوشتم، اگر افتد به دست مادرم خواندن نمی داند، وگر افتد به دست خواهرم اشکش فرو ریزد، وگر افتد به دست دلبرم قلبش فرو ریزد. هم اکنون نامه ای را زیر لب آهسته می خوانم: سلام آخرین مادر... دگر نام مرا در دفتر شعری نخواهی دید و یا در آستان در ز چشمانت نمی خوانی مرا، چرا دیر آمدی منزل؟ در این سرما کجا بودی؟ پیام آخرین مادر : اگر روزی رفیق مهربان آمد به دیدارم، ز تو پرسید عزیزت گو؟، امیدت گو؟ بگو: در سنگر ناکامی و حسرت شبی جان داد، و در آن لحظه آخر چنین گفت: عزیزانم خداحافظ رفیقانم خداحافظ زندگی یعنی خستگی، زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار می شود، و در ازای لحظات شادی اش که مکث کوتاهی بیش نیست، باید بهای گزافی پرداخت... آنکه حقیقت را نمی داند نادان است، اما آنکه حقیقت را میداند و انکار میکند « تبهکار» است. منصور حلاج مبارزه به مراتب زیباتر از خود پیروزی است، تلاش برای رسیدن به مقصد لذت بخش تر از رسیدن به مقصد است. وقتی پیروز می شوی یا به مقصد می رسی،تازه احساس خلاء عجیبی میکنی، و برای اینکه خلاء موجود را دوباره پر کنی باید دوباره راه بیفتی و هدف های تازه ای بیافرینی. صبر کن تا در باز پسین روز اسرافیل در صور خود بدمد و رستاخیز بزرگ بر پا گردد، من آنگاه با این طومار «اعترافات» خویش در دست به پیشگاه پر شکوه عدل داور داوران حاضر خواهم گشت، و با صدایی رسا خواهم گفت: این است آنچه که من کرده ام،اندیشیده ام، بوده ام، نیک و بدم را به صراحت گفته ام، از بدی های خود کمترین ذره ای نکاسته ام و بر نیکی هایم هرگز چیزی نیفزوده ام. ای ذات سرمدی!آفریدگان بی شمار خویش تن، همه را فرا گرد من خوان، تا این اعترافات مرا بشنوند! از کرده های ناشایست من از خشم در خروش آیند و از گناهان ننگین من ، از شرم سرخ گون گردند. آنگاه فرمان ده! تا هر کس به نوبه خویش راز نهان دلش را در برابر اریکه جلالت،با بی پروایی و صداقتی این چنین بر ملا سازد. تا اگر کسی را یارای آن هست بگوید: ((( من از این مخلوق بهتر بوده ام...)))
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |