kavir
دلم گرم خداوندی است ، که با دستان من ، گندم برای کبوترهای خانه می ریزد ! چه خدای بخشنده و عاشقی دارم ، با آن که می داندگناهکارم ، اما بازهم مرا می خواند ! دلم گرم است ، می دانم بدون لطف او تنهای تنها خواهم ماند . من برای تو ، خدا راآرزو دارم . . .
چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه ها هستیم و به عبورشان می خندیم . چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم و چه ارزان لذت با هم بودن را به اخمی می فروشیم ، و چه زود دیر می شود و قافلیم از این که فردا می آید و شاید ما نباشیم .
نوشته شده در یکشنبه 92/1/4ساعت
11:20 عصر توسط aresh نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |